نگاهی به ترجمه محمد مهدی فولادوند از قرآن مجید

پدیدآوررضا رستمی‌زاده

تاریخ انتشار1389/02/19

منبع مقاله

share 2867 بازدید
نگاهی به ترجمه محمد مهدی فولادوند از قرآن مجید

رضا رستمی زاده
چکیده :

ترجمه محمد مهدی فولادوند از قرآن کریم یکی از مهم‏ترین و موفق‏ترین ترجمه‏های فارسی قرآن در عصر جدید است که به دور از گرایش‏های خاص و افراطی به فارسی روان و امروزی نگاشته شده است. مترجم در این ترجمه اصل را بر روانی و خوشخوانی نهاده و ترجمه‏ای خوانا و شایسته به‏دست داده است. درستی و دقتی که در این ترجمه دیده می‏شود تا حدود بسیاری مرهون سختگیری و مدیریت علمی ناشر این ترجمه است. این ترجمه را چند تن از فضلای قرآن شناس حوزه علمیه قم در مدتی افزون بر 2 سال ویرایش و اصلاح کرده‏اند. این اثر، ترجمه‏ای مبسوط و گاه تفسیرآمیز از قرآن کریم است که سطح علمی و تحقیقی آن درخور اعتناست. این ترجمه با همه محاسن و ارزش‏هایش همانند دیگر ترجمه‏ها و نوشته‏های اندیشمندان درخور نقد و بررسی است و درباره برخی از قسمت‏های آن بررسی‏هایی صورت گرفته است (بینات ش 5، بهار 1374؛ نشریه حوزه و دانشگاه، ش 3، تابستان 1374). در این مقاله از ابعاد گوناگونِ صرفی، نحوی و ادبی، این ترجمه را بررسی کرده‏ایم.

کلمات کلیدی :

مترجم، ترجمه، آداب، محاسن، اختلاف، قرآن.

مقدمه

ترجمه قرآن از دیرباز معرکه آرای فقهای اسلام خاصه فقهای اهل سنت بوده است، این بحث برای اولین‏بار از مسئله جواز قرائت حمد و سوره به زبان‏های غیرعربی آغاز شد؛ بعضی از فقهای اهل سنت همچون ابوحنیفه به جواز قرائت فارسی حمد و سوره در نماز فتوا داده‏اند و برخی دیگر با استدلال بر عدم امکان ترجمه قرآن، نمازِ بدون قرائت قرآنی آن را باطل دانسته‏اند (فصلنامه مترجم، س 3، ش 10، ص 89) در قرون معاصر به‏ویژه سده اخیر به‏سبب ضرورت امر تبلیغ دین، مسئله ترجمه قرآن و لزوم آن را شیخ مصطفی مراغی مطرح کرد که با مخالفت شدید برخی از علمای الأزهر مصر روبه‏رو گردید و اینان پس از جلسات و شوراهای مکرر رأی بر جواز ترجمه تفسیری قرآن دادند (همان، 101).
به هر صورت ترجمه قرآن برای فهم معانی لغوی آیات و درک بهتر کلام خدا برای آنان که به زبان عربی آشنایی ندارند یا چندان مسلط نیستند، صورت می‏گیرد تا انگیزه‏ای شود که با خواندن آن به تدبر در متن اصلی قرآن بیشتر راغب شوند و این کاری بس دشوار است و باید با دقت و توجه به مقدمات و شرایط و آداب خاص آن انجام گیرد. از جمله این که مترجم باید در برخورد با قرآن و ترجمه آن مسلط به زبان مبدأ و مقصد باشد و نکات و دقایق هر دو زبان را بداند و با آگاهی از وجوه و نظایر لغات بهترین معنای کلمات را برگزیند و از به کارگیری لغات نامأنوس پرهیز کند، و اصول و لطائف فصاحت و بلاغت را که در «حد اعجاز در قرآن» وجود دارد درنظر بگیرد. افزون بر این، مترجم بایستی توان و استعداد نویسندگی داشته، غیر از ترجمه، خود صاحب اثر باشد نه این که چون نمی‏تواند بنویسد به ترجمه روی آورده باشد. و در ضمن با مراجعه به منابع ارزشمند و رعایت نظم و آگاهی از پیوستگی آیات از اطاله کلام خودداری کند. جان کلام آن که مترجم باید با قرآن انس کامل داشته با رعایت امانت در ترجمه کلام خداوند نهایت کوشش خود را ــ در عین متصّف بودن به اصل تقوی و پاکدلی ــ به کار گیرد؛ زیرا درک و دریافت عالمانه و عارفانه حقایق و دقایق والای قرآنی جز در دسترس پـاکدلان و پاک اندیشان اهل توحید نیست (واقعه 79ـ77). اگر مترجم این شرایط را در خود فراهم آورد و به اخلاق و آداب و احکام الهی پایبند باشد و به لطف و عنایت خداوند امیدوار شود، مسلما می‏تواند ترجمه‏ای خداپسندانه ارائه کند.
در عصر حاضر و مخصوصا در دو دهه اخیر توجه به قرآن کریم و به‏تبع آن توجه و اهتمام به ترجمه فارسی آن افزایش یافته است. در این مدت بیش از ده ترجمه فارسی از قرآن انتشار یافته و چند ترجمه دیگر در دست انتشار است. از جمله ترجمه‏های منتشر شده می‏توان به ترجمه عبدالمحمد آیتی، سید جلال‏الدین مجتبوی، بهاءالدین خرمشاهی و محمد مهدی فولادوند اشاره کرد.

1. استاد فولادوند و ترجمه ایشان

دکتر محمد مهدی فولادوند، استاد بازنشسته دانشگاه تهران از فرانسه‏دانان برجسته ایران و صاحب آثاری اعم از نظم و نثر به زبان فرانسه است، که از جمله می‏توان به ترجمه زیبا و شیوا از رباعیات خیام از فارسی به فرانسه و برگردان فارسیِ آثار بزرگانی چون آلبرت شوایتسر اشاره کرد. وی آموختن زبان عربی را در ایران نزد مرحوم تارا و فرامرزی و شیخ علی خوانساری آغاز کرد و در اقامت بیش از ده ساله‏ای که در فرانسه داشت با رژی بلاشر و استادانی از مصر چون انورلوقا و عبداللطیف کار کرد و از آکادمی اسلامی پاریس دیپلم عالی زبان‏شناسی عربی را گرفت.
آقای فولادوند ترجمه قرآن را در سال 1331 آغاز کرد و در دومین گام، ترجمه 22 سوره را با عنوان «گل‏هایی از قرآن کریم» منتشر کرد که مورد پسند صاحب‏نظران قرار گرفت و مقارن پیروزی انقلاب اسلامی ترجمه کل قرآن را به پایان رسانید، اما بی‏آن که عجله‏ای برای انتشار ترجمه خود داشته باشد سال‏ها و بارها آن را بازخوانی و با دیگر ترجمه‏های فارسی مقایسه و مقابله کرده، پیوسته آن را محک و بازنویسی می‏کند و سرانجام متن منقّح خود را که مورد توجه آیة‏الله سید احمد خوانساری قرار گرفته بود برای طبع و نشر به دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی در قم واگذار می‏کند. در آن‏جا نظر به کمال اهمیت و حساسیت ترجمه قرآن کریم و با موافقت مترجم، هیئتی از علما و فضلای قرآن پـژوه حوزه علمیه قم که با «دارالقرآنِ آیة‏الله العظمی گلپایگانی» همکاری علمی دارند برای مقابله و ویرایش این ترجمه گردهم می‏آیند و این ترجمه را به شیوه آهسته و پیوسته با همکاری هیئت شش نفره به مدت سه سال با مراجعه مداوم به منابع قرآن پژوهی و در درجه اول تفاسیر معتبر و ترجمه‏های نو و کهنِ فارسی ویرایش می‏کنند.
مترجم دست آخر این ترجمه ویراسته و پیراسته را برای بازنگری نهایی نزد آقای خرمشاهی می‏برد. بهاءالدین خرمشاهی می‏گوید: «بنده پـس از خواندن چند صفحه از این ترجمه، از شیوایی و روشنی و سادگی و صلابت و نیز صحت و دقت ترجمه استاد فولادوند که به هفت آب ویرایش و تنقیح و تهذیب علمی و نیز ربّانی شسته شده بود، شاد و شگفت‏زده شدم و به ایشان تبریک گفتم و اعلام کردم که این ترجمه مهذّب و متین نیاز به ویرایش مجدد و نهایی من ندارد؛ ولی ایشان گفتند: در ترجمه قرآن هرقدر احتیاط و صرف وقت و هزینه شود جای دوری نمی‏رود، لذا پذیرفتم. بنده در مقام ویراستار دست‏کم سه ترجمه قرآن را ویرایش کرده‏ام اما تاکنون ترجمه‏ای تا این حد دقیق و در عین حال خوشخوان و غیرتحت‏اللفظی ندیده‏ام. ترجمه استاد فولادوند ترجمه‏ای است به فارسی امروز و سر راست و ساده و بدون سبک؛ یعنی فاقد گرایش‏های خاص و افراطی است، نه فارسی‏گرایی مفرط دارد و نه عرب‏گرایی بسیار نامفهوم، بیان ترجمه قابل فهم است و عبارات پیچیده نیست و از همه مهم‏تر کمال مطابقت را با متن مقدس قرآن کریم دارد» (همان، 132).

2. بررسی ترجمه

در نخستین نگاه به این ترجمه درمی‏یابیم که مترجم مقدمه خود را درباره چگونگی این ترجمه، آخر قرآن آورده است که مسلم است منظورش هرچه باشد یکی‏اش این است که نهایت تواضع و فروتنی خود را در برابر قرآن نشان دهد. کلک فولادوند در این مقدمه آفرینش هنری خاصی را به نمایش گذاشته و خودش این همه را الهاماتی از درگاه حمایت حق می‏داند.1 آری قدرت و استعداد هر زبان مربوط به هنر و لیاقت و امکانات اهل آن زبان است که هرچه میدان فعالیتشان بیشتر و همتشان بلندتر و ضمیرشان حوصله‏دارتر و فکرشان تابناک‏تر باشد، حاصل کارشان پررونق‏تر است.
مترجم در این ترجمه ــ چنان که خود گوید ــ نهایت تلاش خود را در استحکام ادبی و لغوی آن به کار برده است و همان طور که از ظاهر ترجمه پیداست انصافا از بسیاری ترجمه‏های فارسیِ معاصر دقیق‏تر است. مترجم، این برگردان خود را با دیگر ترجمه‏های قرآن به زبان‏های فرانسه و انگلیسی و هندی و اروپایی مطابقت داده است و لغات، ضمائر، حروف مؤکده و مقدره و روابط ترکیبی کلمات را در نظر داشته و مطابق و مساوی با اصلِ متن، در ترجمه آورده است والحق معنی و مقصود بلند این کتاب آسمانی را باز نموده و منتقل کرده است.
هرجا که در برگردان فارسی نیاز به توضیح، لازم و ضروری می‏نماید اشاراتی را داخل [ ](کروشه) آورده است.2 مثلاً در برخی موارد با یک کلمه که در [ ] آورده گوشزدی به شأن نزول آیه می‏کند:
«سوگند به اختر [ = قرآن] چون فرود می‏آید.» (ص 526)، «پس آیا آن کسی را که [از جهاد [روی برتافت دیدی» (ص 527).
افزون بر این، با آن که مطالب داخل [ ] برای رساندن معنی واژه‏ها و جملاتِ قرآنی است، با این همه در برخی موارد مجبور به پانوشت درباره توضیح و ترجمه آیه و واژه‏های آن شده و گویی با این کار ترجمه را از تفسیر جدا ساخته است: «سوگند به پدری [چنان] و آن کسی را که به وجود آورد.» (ص 594) که درپانوشت آورده است: «مقصود حضرت ابراهیم و فرزندش اسماعیل است.» (ص 594).
ـ در برخی موارد در پانوشت به وجوه قرائات و معانی آیات بر طبق آن وجوه اشاره دارد:
وله الجوار المنشآت (ص 532) ـ در پانوشت چنین آورده است: «در آیه 24 اگر «منشآت» را به «کسرشین» بخوانیم معنی چنین می‏شود: «و جریان‏های کوه آسایی که در دریا پدید می‏آید از آنِ اوست» (ص 532)
ـ مترجم که خود زبان‏شناس است، در برخی پانوشت‏ها به معادل لاتین آن واژه نیز اشاره دارد:
راعنا... (ص 86) راعنا از ریشه رَع = شر عبری برابر با واژه «بد» در انگلیسی به معنی our bad one است.

2.1. نگاهی به برگردان واژه‏های قرآنی

مترجم در برخی موارد یک واژه را که در آیات متعدد به یک صورت آمده است به چند شکل ترجمه کرده است. هرچند که می‏توانست از یک واژه شخصی در برگردان فارسی سود بگیرد. البته شاید بتوان گفت که این روش بر اساس معنای هرجمله و فضای بحث مقبول است ولی درباره کلماتی که صفات خدا را بازگو می‏کند و معانی آن‏ها ثابت است این روش چندان توجیهی ندارد. مثلاً کلمه «عزیز» را در جایی به «ارجمند» و در جایی دیگر به «نیرومند» و در مواردی به «توانا» ترجمه کرده است یا لفظ «حکیم» را به «سنجیده‏کار» و «فرزانه» و در مواردی همان لفظ حکیم را در ترجمه آورده است؛3 یا لفظ «امّی» و «اُمیّیّن» را به چهار معنای مختلف آورده است:
الف) مشرکان: «به کسانی که اهل کتابند و به مشرکان بگو...» (ص 52)؛
ب) درس نخوانده: «همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده... پیروی می‏کنند.» (ص 170)؛
ج) بی‏سوادان: «اوست که در میان بی‏سوادان فرستاده‏ای از خودشان برانگیخت.» (ص 553)؛
د) آنان که کتاب آسمانی ندارند: «آنان [به پندار خود] گفتند: در مورد کسانی که کتاب آسمانی ندارند بر زیان ما راهی نیست... .» (ص 59)
ـ مورد دیگر: ذالک بما قدّمت یداک : «این [کیفر] به‏سزایی چیزهایی است که دست‏های تو پیش فرستاده است.» (ص 333)
ما قدّمت یداک اصطلاحی است که در ظاهر «آنچه دست‏های تو پیش فرستاد» معنا می‏دهد اما منظور از این عبارت همه اعمال آدمی در دنیاست خواه با دست انجام شده باشد خواه با دیگر اعضاء و جوارح. به‏همین سبب این اصطلاح ــ که کاربرد زیادی در قرآن دارد4 ــ در ترجمه‏های روان به صورت تحت‏اللفظی ترجمه نمی‏شود. پس شایسته‏تر آن است که چنین ترجمه شود: «این [کیفر به‏سزای] چیزهایی است که از پیش فرستاده‏ای...» افزون براین کلمه «سزای» بر اساس روش مترجم باید داخل [ ]قرار گیرد، چون از جانب مترجم اضافه شده است.
ـ آنچه در سرتاسر این ترجمه به چشم می‏خورد این است که بسیاری از واژه‏های عربی به همان صورت در ترجمه آمده است. به این ترجمه‏ها دقت کنید:
« این ماه حرام در برابر آن ماه حرام است، و [هتک] حرمت‏ها قصاص دارد. پس هرکس بر شما تعدی کرد همان گونه که بر شما تعدی کرده بر او تعدی کنید...» (ص 30)؛
«آن گاه نطفه را به صورت علقه درآوردیم پس آن علقه را [به‏صورت] مضغه گرداندیم و آن گاه مضغه را استخوان‏هایی ساختیم... .» (ص 342)
«خدا [چیزهای ممنوعی از قبیل:] بَحیره و سائبه و وصیله و حام قرار نداده است» (ص 124)
«و بر ما تصدق کن» (ص 246)
«[که] از صلب مرد و میان استخوان‏ها سینه زن بیرون می‏آید.» (ص 591)
و از این نمونه‏ها در این ترجمه فراوان است. البته این ایراد در واقع بر کار مترجم وارد نیست بلکه به این سبب همان لفظ عربی آورده شده است که معادل فارسی آن یافت نمی‏شده و اگر مترجم می‏خواست به صورت توضیحی ترجمه کند، از حالت ترجمه خارج می‏شد و رنگ تفسیر به خود می‏گرفت و یا این که آن واژه‏های فارسیِ معادل کلمات عربی، چندان مأنوس نبوده و توان رساندن معنای آیه یا واژه قرآنی را نخواهد داشت.5 و این گونه موارد در همه ترجمه‏های قرآن یافت می‏شود و بیانگر این نکته مهم است که «در حقیقت قرآن کریم ترجمه‏پذیر نیست.»

2.2. نگاهی به نثر فارسی ترجمه

بزرگ‏ترین هنر هر مترجمی آن است که بتواند در ترجمه و برگردان از زبان اصلی به زبان فارسی (مثلاً) درعین حفظ امانت، نثر روان و همه فهمی ارائه دهد و حتی المقدور از واژه‏های خشک و ادبیاتی محض یا غریب دوری کند. حال به نثر این ترجمه نگاهی می‏افکنیم:
«روزی که شما را برای روز گردآوری، گرد می‏آورد، آن [روز]، روز حسرت [خوردن] است» (ص 556)؛
«... رهنمونیتان کرده است... .» (ص 28)؛
«... به او فرا آموخت... .» (ص 526)؛
«... پروردگارت فراخ آمرزش آمرزش است... .» (ص 527)؛
«... روزی که داعی حق به سوی امری دهشتناک دعوت می‏کند... .» (ص 528)؛
«... در درخت سبزه فام اخگر نهاد... .» (ص 445)؛
«... پاسخگر شماست... .» (ص 98)؛
«... گفته شد با ماندگان بمانید... .» (ص 194)؛
«... و برای ماه منزل‏هایی معین کرده‏ایم، تا چون شاخک خشک خوشه خرما برگردد. [به قصد شفاعت]... .» (ص 442).
و از این نمونه‏ها بسیار است که مترجم در این موارد یا دیگر عبارت‏های مشابه از واژه‏هایی که جنبه ادبیاتی آن بیشتر مدّنظر است ــ و تا حدی سنگین و نزدیک به ترجمه‏های تحت اللفظی ــ استفاده کرده است.

2.3. نگاهی به نکات صرفی و نحوی

یکی از مهم‏ترین اصول و شرایطی که در ترجمه قرآن مورد توجه قرار می‏گیرد این است که مترجم باید بدان حد به اسلوب و خصوصیات زبان متن آگاه باشد که حتی‏المقدور معنا و شکل و صیغه اسماء و افعال و حروف را درعین حفظ نقش آن‏ها در ترجمه مطابق با متن اصلی رعایت کند تا معنا و مقصود وحی الهی را بدون ابهام و اشکال منتقل کند. اما در مواردی از این ترجمه می‏بینیم که برخی نکات صرفی و نحوی چندان رعایت نشده است. مثلاً در صفحه 60 در ترجمه ثم جاءکم رسول... . چنین آورده است: «... سپس شما را فرستاده‏ای آمد... .» جاءَ از فعل‏های لازم است «شما را» چندان روان نیست، زیرا فعل را به متعدی شباهت می‏دهد و اگر چنین ترجمه می‏شد بهتر بود: «... سپس سوی شما فرستاده‏ای آمد... .» زیرا «کُم» منصوب به «نزع خافض» است [ در اصل چنین بوده است: جاء الیکم] از این‏رو، اگر در ترجمه حروف جرّ محذوف آشکار شود بهتر است. در ذیل به مواردی از این قبیل می‏پردازیم:
أفغیر دین الله یبغون و له اسلم من فی السموات و الارض... (ص 60)
«آیا جز دین خدا را می‏جویند؟ با آن که هر که در آسمان‏ها و زمین است... سر به فرمان او نهاده است...» «واو» در «و له اسلم» حالیه است و «حال آن که» ترجمه شود به قید حالت نزدیک‏تر است. و فعل «اسلم» ماضی ساده است و «سر به فرمان او نهاد» معنا می‏دهد و بقیه را باید داخل [ ] قرار دهد.
و نرید ان نمن علی الذین.... (ص 385) «و خواستیم بر کسانی که... منت نهیم...» «نرید» فعل مضارع است و به «می‏خواهیم» ترجمه شود بهتر است. ممکن است گفته شود مترجم از زمینه فعل ماضی در آیه قبل بهره جسته و به «خواستیم» ترجمه کرده است. اما چون این آیه اشاره به یک سنت ایده‏آل الهی دارد که تحقق نهایی آن مایه امید مستضعفان است پس به همان شکل مضارع آن در ترجمه بیاید زنده‏تر است.
«... ذالکم خیر لکم ان کنتم تعلمون.... (ص 554): «... اگر بدانید این برای شما بهتر است» مترجم در این آیه و در بسیاری موارد مشابه آن اسم اشاره «ذلک» را به «این» ترجمه کرده است که با اصل آن سازگار نیست و «آن» ترجمه شود بهتر است. البته شاید منظور این باشد که مراد قرآن از «ذالک» اشاره به نزدیک و به معنی «هذا» است. در صورتی که خداوند در عین این که می‏داند که «هذا» به‏معنای «این» و اشاره به نزدیک است از واژه «ذلک» ــ که در اصل برای اشاره به دور به کار می‏رود ــ بهره جسته است، پس منظور خاصی از این کاربرد داشته است و اگر «ذلکم» به «آن» ترجمه شود هم با اصل منطبق است و هم آدمی را به تأمل وامی‏دارد. اشکال دیگر این ترجمه آن است که مترجم کنتم تعلمون را، در این آیه و موارد مشابه آن که باید به شکل ماضی استمراری ترجمه شود، به صورت مضارع مؤکد ترجمه کرده است و گویا مترجم چندان توجهی به این قانون که «فعل کان با فعل مضارع معنای ماضی استمراری می‏دهد» ندارد یا موردنظرش نیست.6
والفلک تجری فی البحر بامره... «و کشتی‏ها در دریا به فرمان او روانند» (ص 340).
در این عبارت الفلک به صورت مرفوع و به‏عنوان مبتدا ترجمه شده و در نتیجه کل عبارت حالت جمله معترضه و جدا از جمله قبل به خود گرفته است و این کاملاً مخل به معناست و خلاف منظور خداوند است، زیرا کلمه «الفلک» منصوب و عطف بر مفعول فعل «سخّر» ــ که پیش از آن آمده ــ است و چنین ترجمه می‏شود: «آیا ندیده‏ای که خدا آنچه را در زمین است و کشتی‏ها را که در دریا به فرمان او روانند به‏نفع شما رام گردانید.»
و اذا تتلی علیهم ایاتنا بینات... «چون آیات روشنِ ما بر آنان خوانده می‏شود...» (ص 340) در این‏جا بینات به‏عنوان نَعْت و در معنای صفت ساده آمده و ترجمه شده است در صورتی که این واژه معنای صفت فاعلی می‏دهد و در این‏جا از نظر نقش آن در جمله قید حالت است و «نعت» نیست و اگر به گونه‏ای ترجمه می‏شد که از «نعت» متمایز شود بهتر بود مثلاً چنین می‏آورد: «... و آن هنگام که آیات ما درعین روشنگری بر آنان خوانده می‏شود....».
هر جا که همزه استفهام با «فاء» یا «واو» عاطفه آمده است، این دو حرف ـ واو، فاء ـ در ترجمه نیامده است و در مواردی که «فاء» جزاء به جای جملات شرطیه ذکر شده در ترجمه به آن توجهی نشده است حتی «فاء« و «واو» در جملات خبریه که در متن آمده در برگردان فارسی به آن توجهی نشده است:
او عجبتم ان جاءکم... «آیا تعجب کردید که...» (ص 158)
فتنا زعوا امرهم بینهم... «[ساحران] میان خود در باره کارشان به نزاع پرداختند...» (ص 315) در صورتی که «فاء» حالت ترتیب یا سببیت و جزاء را منعکس می‏کند7 برگردان آن را به فارسی ضروری می‏نماید. ممکن است در نگاه اول چنین اشکالی وارد نباشد و به شکلی تطبیق با زبان و نگارش فارسی به‏عنوان توجیه ذکر شود. لیکن در حقیقت آوردن «فاء» و «واو» آن هم در کلام خدا زائد نیست بلکه در برگیرنده معنا و مفهوم خاصی است و دقت در همین موارد ظریف است که یک ترجمه را مستحکم می‏کند.
ولیعلمنّ الله الذین آمنوا و لیعلمن المنافقین... «قطعا خدا کسانی را که ایمان آورده‏اند می‏شناسد و یقینا منافقان را [نیز] می‏شناسد.» (ص 397)
مترجم در برگردان این آیه توجه به «لام» و «ن» تأکید و تکرار «لیعلمن» دارد و مفهوم آیه را به شایستگی رسانده است. حال به صفحه 396 برمی‏گردیم که در آن نیز همان «لام» و «ن» تأکید و تکرار فعل آمده است در صورتی که ترجمه بسیار متفاوت است: فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین... «تا خدا آنان را که راست گفته‏اند معلوم دارد و دروغگویان را [نیز] معلوم دارد...» (ص 396) در برگردان این آیه خبری از تأکید دوبار «ن» و «لام» نیست و درضمن «لام» تأکید را با «لام» تعلیل اشتباه گرفته است که در این‏جا «تا» ترجمه شده است. و در ترجمه «یعلم» به جای «می‏شناسد» جمله «معلوم دارد» را آورده است در دو مفهوم متفاوت را می‏رساند...
به طور کلی می‏توان گفت هرچند مترجم در ترجمه خود نسبت به رعایت نکات دستوری و ادبی سعی داشته، در برخی موارد از ظرافت‏های ادبی و صرفی و نحوی غافل شده است.9

2.4. چند نکته

الف) آنچه در کروشه [ ] آمده است جهت توضیح آیه و واژه‏هاست که معنی و مقصود را بهتر برساند و از طرف مترجم اضافه شده است. پس اگر در جایی برای توضیح آیه و واژه احتیاج به اضافه کردن حرف یا کلمه یا جمله‏ای باشد باید داخل [ ] قرار گیرد؛ حال آن که در بسیاری موارد می‏بینیم که مترجم توضیحات اضافی را بدون آوردن [ ] در ترجمه آیه ذکر کرده است یا بالعکس ترجمه واژه‏ای از آیه را که مربوط به خود آیه است یا نیازی به آوردن کلمه و توضیح اضافی نبوده است داخل [ ] قرار داده است. برای نمونه:
الم تران الله انزل من السماء ماء فاخرجنا به ثمرات مختلفا الوانها (ص 437) «آیا ندیده‏ای که خدا از آسمان آبی فرود آورد و به [وسیله] آن میوه‏هایی که رنگ‏های آن‏ها گوناگون است بیرون آوردیم!» کلمه [وسیله [همان معنی حرف جر «باء» در معنای استعانت است و نیازی به قرار دادن آن در [ ]نبود، در صورتی که واژه مختلفا حال مفرد است و ترجمه به صورت جمله نیاز به [ ] دارد که فروگذاری شده است. بدین صورت که: «میوه‏هایی که رنگ‏های آن‏ها گوناگون [است] و از همین نمونه است: قالوا أقررنا... «گفتند: آری اقرار کردیم.» ص 60 کلمه آری از جانب خود مترجم است و [باید [داخل کروشه [ ] قرارگیرد.
و لاالظل و لاالحرور «و نه سایه و گرمای آفتاب» (ص 437) که بر طبق روش مترجم می‏توانست این گونه ترجمه شود: «و نه سایه و نه گرما[ی آفتاب]»
ان هی الااسماء... «[این بتان] جز نام‏هایی بیش نیستند» (ص 526) بهتر این بود چنین ترجمه می‏شد: «این [بتان [جز نام‏هایی [بیش] نیستند.»
ثم خلقناالنطفة علقة... «... آن گاه نطفه را به صورت علقه درآوردیم...» (ص 342) این آیه‏ای است که در آن واژه «ثم» و «خلقنا» چند مرتبه آمده است و در ترجمه آن بر طبق دأب مترجم کلمه «به صورت» داخل کروشه [ ] قرار بگیرد بهتر است کما این که در عبارت‏های بعدی و قبلی آن چنین کرده است همچنین کلمه «آن گاه» نیز در کروشه [ ]باشد بهتر است و اگر گفته شود که «آن گاه» ترجمه «ثم» باشد باز جای اشکال است.
ذلک بانهم قالوا لیس علینا... «این بدان سبب است که آنان [به پندار خود[ گفتند» اگر مطلبِ داخلِ کروشه [ ] هم نباشد، ترجمه ابهامی ندارد و مطلب روشن است.
یقول له کن فیکون... «می‏گوید موجود شو پس بی‏درنگ موجود می‏شود...» (ص 307) اگر کلمه «بی‏درنگ» داخل کروشه [ ] باشد به روش این ترجمه نزدیک‏تر است.
به هر حال، کمتر صفحه‏ای می‏توان یافت که این موارد در آن یافت نشود با آن که دأب مترجم این است که در ترجمه هر آنچه غیرواژه‏های قرآنی است داخل کروشه [ ] قرار گرفته است حتی اگر: [لی] ص 483 یا [و] یا [در] یا [ست که] ــ دیگر صفحات ترجمه، باشد.
ب) نام سوره‏ها به فارسی ترجمه نشده است. حداقل می‏توانست در کنار آن اسم سوره، ترجمه و معنای آن را داخل کروشه [ ] بیاورد مثلاً: سوره عصر [= زمان]. چرا که اگر بحث از ترجمه کل قرآن است، ترجمه عنوان سوره‏ها هم ــ بجز مواردی که اسامی خاص و اعلام است ــ جزو ترجمه قرآن به حساب می‏آید و همین درک عنوان سوره‏ها نیز برای خواننده می‏تواند مؤثر باشد.
ج) به این آیه و ترجمه آن دقت کنید:
یعلم مایلج فی الارض و ما یخرج منها و ما ینزل من السماء و ما یعرج فیها (ص 538)
«آنچه در زمین درآید و آنچه از آن برآید و آنچه در آن بالا رود [همه را] می‏داند.»
دو نکته در این ترجمه قابل ذکر است: نخست آن که قسمتی از متن آیه در برگردان فارسی اصلاً ترجمه نشده است و آن و ما ینزل من السماء است که خطای فاحشی است و حتما باید اصلاح گردد. دوم آن که یَلجُِ به معنای «داخل شدن» و «وارد شدن با سختی» است (راغب اصفهانی [بی‏تا]: 532) و کلمه «درآید» برای نشان دادن این معنا چندان رسا نیست زیرا از «درآید» معمولاً «بیرون آید» فهمیده می‏شود (عمید 1362: 487) نه واردشدن و داخل شدن به سختی.
د) به این آیه و ترجمه آن دقت کنید:
ثمّ الی ربکم مرجعکم فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون (ص 150)
«آن گاه بازگشت شما به سوی پروردگارتان خواهد بود پس ما را به آنچه در آن اختلاف می‏کردید آگاه خواهد کرد.» دو نکته در این ترجمه درخور ذکر است: نخست آن که «فینبئکم» را به «فینئنا» ترجمه کرده است، یعنی باید چنین ترجمه شود: «پس شما را به آنچه اختلاف می‏کردید» که می‏توان آن را اشتباه چاپی به حساب آورد. دوم آن که جمله الی ربکم مرجعکم اسمیه است و برگردان «خواهد بود» برای آن، جمله را به فعلیه و زمان آینده شباهت داده است.
3. سخن پایانی
یکی از دریچه‏های اعجاز قرآن کریم، ترکیب حیرت‏انگیز بیانی و تلفیق دقیق معانی و تطبیق آن با حالات گوناگون نفسانی انسان است که حقا عالی‏ترین جلوه گفتار خداست. قرآن درعین معجزه جاوید و وحیانی بودن، اثری در اوج کمالات هنری است. کلمات قرآن‏چنان خوب و شایسته، به هم پیوسته است که استماع آن از لحاظ هماهنگی و روانی، گویی نغمه فرشتگان است و جان را به شور می‏آورد و این وجد و طرب که مستمعان قرآن از آن می‏یابند نتیجه همین ترکیب عجیب است. جمال معانی و جلال بیانی قرآن حالتی است دریافتنی نه گفتنی. این کمالِ جمال را در کلمات عادی ریختن در طاقت ابنای بشر نیست. به همین سبب ترجمه‏ای بی‏غلط از قرآن آرزویی است بس دوردست و دیریاب و شاید دست نایافتنی.
بس نکته غیرحسن بباید که تا کسی مقبول طبع مردم صاحب‏نظر شود
اما اگر با بیان انسانی وصف جمالِ این اعجوبه خلقت یزدانی نتوان کرد، لامحاله چیزی گفتن از هیچ نگفتن بهتر است. و هدف اساسی در ترجمه قرآن مجید آن است که آدمی با خواندن آن، به خواندن متن اصلی قرآن بیشتر راغب شود تا از آن نهر عظیم جان‏بخش الهی کفی برگیرد و تهی‏دست بازنگردد. با این نگاه، ترجمه محمد مهدی فولادوند اثری ارزشمند می‏نماید و چون همتش بلند و حاصل کارش پررونق‏تر شده است و امید است که آن هدف اساسی از ترجمه را نیز برآورده سازد. ان شاءالله.

پی نوشت‏ها

1. صفحه دوم و سوم از مقدمه نویسنده و مترجم. [انتهای ترجمه محمد مهدی فولادوند از قرآن کریم].
2. مترجم خود به این روش در مقدمه اشاره کرده است. [انتهای ترجمه محمد مهدی فولادوند از قرآن کریم]
3. الف) نمونه برای ترجمه «عزیز» به «توانا» و «حکیم» به همان لفظ: ص 44: سوره بقره آیه 260.
ج) نمونه برای ترجمه «عزیز» به «ارجمند» و «حکیم» به «فرزانه»: ص 553 سوره حشر. در همه این موارد لفظ عزیز و حکیم به‏عنوان دو صفت بدون حرف عطف و متصل به هم در قرآن آمده است ولی در ترجمه گاه به حرف عطف «واو» می‏آید و گاه بدون حرف عطف آمده است. چنین حالتی ممکن است از جهت تنوع و جلوگیری از تکرار و یکسانی مفید باشد ولی در ترجمه‏ای که بخواهد قوام و استواری را نشان بدهد چندان مطلوب نیست؛ مگر این که بگوییم مترجم در هر مورد بر طبق مقتضیات جملات و کلمات یکسانِ آیاتِ مختلف را به واژه‏ای خاص برگردانده است. والله‏اعلم
4. این اصطلاح در قرآن 14 مرتبه به کار رفته است (المعجم‏الفهرس، ص 538).
5. مانند واژه «علقه» که مترجم در برگردان از واژه «آویزک» یاد کرده است. ص 597.
6. و از همین نمونه است: صفحه 9، آیه 59 سوره بقره ــ ص 554 آیه 2، سوره منافقون ــ ص 551 آیه 11 صف.
7. اگر «واو» و «فاء» با «هل» استفهامیه آمده باشد آن را در فارسی نیز ذکر کرده و برگردانده است مثلاً ص 312.
8. از مواردی که تأکید مذکور در آیات را در ترجمه نیاورده باشد زیاد به چشم می‏خورد مثلاً: ص 405، 396.
9. و از همین نمونه است ترجمه آیه 10 از سوره حج: ص 333.
منابع و مآخذ
عمید، حسن (1362) فرهنگ فارسی، تهران انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم.
فصلنامه مترجم، سال سوم، شماره 10.
راغب اصفهانی [بی‏تا] مفردات، بیروت، دارالمعرفه.
فواد عبدالباقی، محمد (1360)، المعجم الفهرس لالفاظ القرآن الکریم، افست، تهران، انتشارات اسماعیلیان.

مقالات مشابه

نگاهی دیگر به ترجمه قرآن استاد فولادوند

نام نشریهمشكوه النور

نام نویسندهمجید فلاح‌پور

بررسي و مقايسه دو ترجمه از قرآن كريم

نام نویسندهمصطفی رضایی آملی